رضا گنجیشکه

یه ماه پیش رفته بودیم پای چند تا درخت توت ظهر هم یه ناهار آتیشی درست کردیم و جاتون خالی خیلی خوش گذست. فقط هم خودمون سه تایی بودیم رضا اونجا حسابی خوش گذروند و هرکار دلش خواست کرد. با توت خوردنش هم یه قیافه ای برای خودش درست کرده بود که بیا و ببین ...

...

برای عقد عموی رضا ، بردیمش آرایشگاه قربونش برم الهی که اینقدر آروم بود آرایشگر راحت کارش انجام داد. ...

اینجا رضا با بستن کمربند شلوارش به سر کماندو شده بود .از بستکه مار کشت خستمون کرده بود اینم اسب زروو که کماندو من سوار شده بود       ...

چند ماه پیش یه لحظه هواسم از گنجیشککم پرت شد دیدم جیغش بلند شد بچم دستش رو چسبونده بود به اگزوز موتور سریع بردیمش بیمارتان با پماد آلفا پانسمان کردند(تا رسیدن به بیمارتان کار منو رضا گریه بود  ولی به محض پانسمان با آلفا دردش آروم شد و دیگه گریه نکرد واقعا این پماد آلفا معجزه گره البته چون یه مقدار دیر بردیمش بیمارستان دست بچم تاول زد و خیلی اذیت شد تا کاملا خوب شد انشالله قسمت هیچ مادری نشه دیدن همچین صحنه ای بقیه در ادامه مطلب +18 ...

راستی اگه گنجیشکک من دختر بود ، چه دختر نازی میشدا!!!!! ...

با رضا و باباش رفته بودیم شمال چند تا از عکسها رو گذاشتم   اینم منم با رضا گنجیشکه اینم رضا گنجیشکه با دختر خالش رقیه خانوم(قربونش بره خاله ) ...

یکی دوتا عکس از دست و پاش گرفته بودم کذاشتم با نمکه: ...

تصاویری از رضا شکمو: اینجا هم توی عروسیه بچم نمیدونه بخوره یا دست بزنه!!! الهی مادر دورت بگرده، دیدم صدات نمیاد اومدم دیدم تو قابلمه گیر کردی! از حول حلیم افتاده بود تو دیگ: ...