سید رضاسید رضا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

رضا گنجیشکه

اولین عکسی که من از گنجیشککم دیدم

وقتی رضا گنجیشکه بابا دنیا اومد پنجشنبه بود من نتونستم برم و ببینمش بیمارستلان دولتی بود و فقط خانومها میتونستند برند تو بهد از ظهر بود که موبایلمو دادم به مادرم تا بره و برام عکس بچمو بگیره این اولین عکسی بود که از رضا دیدم قربونش بره بابا ...
26 شهريور 1390

وقتی گنجیشکه عروسک شد

یه روز وقتی عروسک بچمو آورده بودیم دیدیم اندازش حدودا اندازه آقا رضاست بی نمک گری کردم و لباسهای عروسک و تن گنجیشکه کردم بانمک شده بود.نه؟ عکسها در ادامه مطلب         اینم از عروسکه: ...
26 شهريور 1390

وقتی که شکارچیه گنجیشگ شدم

هر کس وضعیت ویار خانومم رو میدید یه تجویزی میکرد. گفتند بلدرچین خوبه. براش میخریدم ولی دریغ از یه لقمه که بتونه بخوره. به بوش هم حساس بود... شادونه ، سیرابی ، شیردان و غیره و غیره و غیره... هیچی براش فایده نداشت البته یه خانومی توی اینترنت (خارج از کشور) پیشنهاد داد که نوشابه مشکی رو تو فریزر بذاریم و یخ زده اونو مثل یخ در بهشت مصرف کنیم که یه مقداری تاثیر داشت ولی نه خیلی دست آخر گفتند که گنجیشک براش خوبه هر چی مغازه پرنده فروشی بود سر زدم ولی از گنجیشک خبری نبود. رفتم و یه تفنگ بادی از یکی از فامیلها امانت گرفتم و . . . از اون موقع شدم شکارچی گنجشک. (البته اینا فاخته است) تو حیاط خونه ساعتها کشیک میدادم...
26 شهريور 1390

دونه های قرمز روی بدن و صورت رضا

بعد از اینکه رضا دنیا اومد همه صورت و بدنش دونه های قرمز داشت بعد از اینکه رضا دنیا اومد همه صورت و بدنش دونه های قرمز داشت   دکترش گفت دچار گرمی شده و باید بهش مایعات خنکی بدیم (ناگفته نباشه همسرم سزارین شد و تا یک هفته اصلا شیر نداشت برای همینم بهش مایعات میدادیم) خلاصه شروع کردیم به دادن خنکی مثل ترنجبین،خاکشیر و ... بعد از یکی دو هفته همه دونه ها برطرف شد ...
22 تير 1390

حالا چرا رضا گنجیشکه؟

زهرا خانم (همسر بنده) ویار خیلی شدیدی داشت از یکماه اول بارداری دیگه حتی یه قاشق برنج هم نمیتونست بخوره (جریان ویارش و کارهایی که کردیم رو بعدا مفصلا میگم) خلاصه همه کار و همه نوع تجویز رو براش انجام دادم ولی افاقه نکرد.   یکی از چیزهایی که پیشنهاد شد گنجیشک بود ساعتها تو حیاط خونه با تفنگ بادی کشیک میدادم تا یه گنجیشک بیاد رو سیم برق جلوی خونه بشینه آیا بتونم شکارش کنم یانه روزی دو سه تا گنجیشک به زور و کم کم بهش میدادیم که 2 دقیقه بعدشم میاورد بالا (بی ادبیه) بعد از اینکه آقا رضا دنیا اومد همه حرکاتش مثل بچه گنجیشکا بود. قاشق که جلوی دهنش میاوردیم مٍل بچه گنجیشکا دهنش رو باز میکرد و دنبال قاشق میگشت. از اون موقع م...
22 تير 1390

شنیدن خبر تولد

به علت شلوغی خیابان من با موتورسیکلت رفته بودم بیرون که خبر تولد بچم رو بهم دادند من با سرعت خودم رو به زایشگاه رسوندم وقتی اومدم موتور رو بزنم روی جک ، جک رو محکم زدم روی پام و انگش دومم ترکید خون زیادی ازم رفت که همونجا پانسمانش کردم این اولین دردی بود که هم دردش و هم خاطرش برام شیرین بوده و هست ...
22 تير 1390

یه اتفاق زیبا توی زندگیم

سلام من محسنم اهل قم در روز هفتم مرداد ماه سال 1389 یه اتفاق خیلی زیبا توی زندگیم افتاد بله آقا رضای گل پاشو گذاشت توی زندگی دو نفره ما یعنی من و زهرا همسرم. تا الآن جریانات جالبی برامون اتفاق افتاده که خواستم دیگران هم در جریان باشند و از تجربیات من  (ما) با خبر بشند شاید بدردشون بخوره از امروز در خدمتم
22 تير 1390